به نحو عجیبی نشد کسی همراهم شود. یکی زمان فارغ شدن خواهرش است. یکی مصاحبه دکتری دارد. یکی روزه های قضایش مانده و یکی کارهای عقب مانده اش و ...
اردوی تشکیلاتی است. فقط کارمندان موسسه میتوانند همسران و فرزندانشان را بیاورند و تازه فهمیدم من تنها زن کارمند غیر پروژه ای موسسه محسوب میشوم. و این یعنی همه همکاران با زن و بچه هایشان می آیند و من تنها.
اعتراض میکنم که این از عدالت به دور است و مفهوم خانواده بسط پیدا کرده و من نمیتوانم تنها بیایم و ...
اما سودی ندارد و ادامه نمیدهم. کار افتاده دست آنکه روزی جواب نه شنید و دیگران هم درکی از تنهایی سفر کردن آن هم در جمع متاهلین ندارند. نمیدانند یعنی چه که صندلی کناریت خالی باشد و اتاق هتلت یک نفره باشد و دور میز شامت کسی نباشد و کسی نباشد که کنار باب الجواد منتظرت بایستد.
سلام آقا. جانم آقا! بفرمایید بگوشم. من آمدم، تنهای تنهای تنها...