از صبح کلی به شما فکر کرده ام بابا. من را ببخش که هرگز ننوشته ام که "دخترها چگونه عاشق پدرهایشان می شوند"؟! میدانی؟ امروز عمیقترین دلیلش را فهمیدم. صبر و از خودگذشتگی. ممنونم که اجازه میدهی من هم عاشق معشوقت باشم بابا!
از صبح کلی به شما فکر کرده ام بابا. من را ببخش که هرگز ننوشته ام که "دخترها چگونه عاشق پدرهایشان می شوند"؟! میدانی؟ امروز عمیقترین دلیلش را فهمیدم. صبر و از خودگذشتگی. ممنونم که اجازه میدهی من هم عاشق معشوقت باشم بابا!
چادرم روی زمین بود وسط اتاق.
پایم رفت رویش و لیز خوردم.
آری!
گاهی با چادر هم پای آدم میلغزد!
+حواست هست؟!