استفاضه

سلام :)

استفاضه

سلام :)

استفاضه یعنی طلب خیر کردن، یعنی عطا خواستن
و دنیا محل استفاضه است نه استفاده (حتی دنیای مجازی)


* اَللَّهُمَّ اخْتِمْ لَنا بِالَّتى هِىَ اَحْمَدُ عاقِبَةً *


میخواهم باز هم تلاش کنم جوری بنویسم که نوشته هایم حالم را (و حالتان را ) خوب کند :))

*******************************


نوشتن زیستن دوباره ی لحظات زندگی است.
لحظه نوشتن لحظه عمیقتر زیستن لحظه لحظه های زندگی است.

باید کاری کرد؛ یک نفر یک نفر یک نفر!

يكشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۱۴ ق.ظ
نتیجه انتخابات اخیر را که اعلام کردند بارها از خودم پرسیدم چه شد که اینطور شد؟ نه فقط من، همه همین را پرسیدند. حالا باید به خودمان نگاه کنیم و از خودمان بپرسیم چه کرده‌ایم که چنین شده است. یا شاید بهتر است بپرسیم چه نکرده‌ایم که چنین شده است!؟ دوستی می‌گفت بس که ما بد اخلاقیم. دیدم بی راه نمی‌گوید. دور از جان شما خودم را می‌گویم، یک مشت آدم از خود راضی مدعی خودبرتربین هستیم که یکی به دو تا با طرف مخالف دعوایمان می شود و توان شنیدن حرف غیر را نداریم و هنر جذب هم که الحمدلله نیازی نیست! در بهترین حالت اگر دعوایمان نشود هم با طرف قطع رابطه می‌کنیم و برو که دیگر رویت را نبینم! دیدار به قیامت! به همین سادگی خودمان را خلاص می‌کنیم. تا اینجا به ظاهر اتفاقی نیافتاده است. اما انتخابات اخیر باز هم نشان داد که قطره قطره دریا می‌شود. اگر حواسمان نباشد یا این دریا انقدر آهسته بالا می‌آید و آبادیمان زیر آب می‌رود، یا سیل می‌شود و خانه‌یمان را خراب می‌کند! پس نمی‌توانیم این یک نفر یک نفر یک نفرها که از اطرافمان پَر می‌دهیم را نادیده بگیریم.

نتیجه انتخابات اخیر را که اعلام کردند یاد آن نوجوان‌های پانزده ساله و شانزده ساله و هفده ساله فامیل افتادم. از خودم پرسیدم همان کودکان دیروز که مریم جون مریم جون از دهانشان نمی‌افتاد و ساعت‌ها با هم بازی می‌کردیم و می‌خندیدم اگر همان‌ها امروز می‌توانستند رای دهند رای‌شان چه بود؟ و سوال جدی‌تر اینکه همین‌ نوجوانان امروز که چند سالیست ازشان دور شده‌ام و به بهانه اینکه دیگر درک‌شان نمی‌کنم هم‌کلامشان نمی‌شوم، فردا که می‌توانند رای دهند رای شان چه خواهد بود؟ هر چه فکر می‌کنم می‌بینم که مطمئناً نظرشان کمترین شباهتی به رای من نخواهد داشت. ادعا نمی‌کنم رأی من درست بوده و ما بر حق هستیم و ... من از سیاست چیزی نمی‌فهمم اما می فهمم که اگر کاری نکنیم انقلاب و همه آنچه به ما داده است را از دست می‌دهیم. می‌فهمم یعنی چه که امام موسی صدر می‌گوید «این کاروان راه خودش را می رود چه ما سربازش باشیم چه نباشیم» می‌فهمم که اگر حواسمان نباشد نه تنها نشان لیاقت و سربازی این کاروان را از ما می‌گیرند بلکه از کاروان هم پرت‌مان می‌کنند بیرون. می‌فهمم که اگر کاری نکنیم بزن و برقص‌های آخرین شب‌های سال کهنه در خیابان شانزه‌لیزه می‌تواند خوراک هر کوی و برزن و هر روز و شب‌مان شود می‌فهمم اگر کاری نکنیم بی‌بندوباری‌های یواشکی کوچه‌های تنگ و خانه‌های ننگ امروز می‌شود افتخارات علنی فردا و... می‌فهمم که اگر کاری نکنیم تمام می‌شویم. می‌فهمم که دیگر باید کاری بکنیم حتی شده یک نفر یک نفر یک نفر.


امشب مهمان داشتیم. خانواده یکی از همین نوجوان‌ها. دیر آمدند. به وضوح مشخص است که زن و شوهر دعوا کرده‌اند. «سین» فقط هفده سال دارد. تا می‌نشیند روی مبل موبایلش را در می‌آورد و مشغول می‌شود. شلوار لگ پوشیده و شال آزادی روی سرش انداخته و حرفی نمی‌زند. همیشه همینطور است. انگار یک دنیا فاصله است بین ما، بین من و او. رابطه خوبی با خانواده و به خصوص مادرش ندارد...


پینوشت: دو تا پاراگراف اول قرار بود مقدمه ای باشد برای بعدش. اما مهمتر از بعدش شده! پس بعدش باشد برای بعد!
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۱/۰۸
مریم ثالث

نظرات  (۵)

سلام...
البته سعی می کنم با تمام جوان ها و نوجوان های فامیل ارتباط برقرار کنم، اما مشکل این است که دیگر زیاد همدیگر را نمی بینیم. با سالی یک یا دوبار دیدن، نمی شود تفکرات طرف را تغییر داد.
سر انتخابات اخیر هم آنقدر سرم شلوغ بود که فقط رفتم رأی دادم... نه قبل انتخابات توی فضا بودم و نه بعدش...
پاسخ:
سلام

خب باید وقت بذاریم و همدیگرو بیشتر ببینیم. همین سالی یکی دوبار رو هم غنیمت بشمریم خوبه. فکر میکنم میشه همین عید دیدنی هایی که بی حاصل میگذره رو جوری برنامه ریزی کنیم که حداقل یه تصویر خوب در ذهن بچه ها ثبت بشه.
 
انتخابات قبل و بعد نداره. الان بعد از انتخابات قبله و قبل از انتخابات بعد.
۰۸ فروردين ۹۵ ، ۰۷:۲۹ فاطمه نظریان
یک پسردایی دارم نوزده، بیست سالشه. خدا رو شکر خیلی از هم فاصله نگرفتیم و واقعا پسر دوست داشتنی و خوبی هست. زمان انتخابات خیلی از آقای خاتمی حمایت میکرد و حتی کلی سعی میکرد براش رای جمع کنه. حتی خواهرم حوریه که نمیتونست رای بده عکس آقای خاتمی شده بود پروفایل اینستاگرامش و کلی کارها و خبرهای اونا رو دنبال میکرد و حتی مامانم اینا رو سعی میکرد مجاب کنه که بهشون رای بدن.
یک روز به شوخی و خنده به پسرداییم گفتم "آخه محمد، تو خاتمی درک کردی? تو میدونی خاتمی کیه که اینجوری ازش حمایت میکنی? وقتی خاتمی اومد مدرسه هم نمیرفتی و وقتی رفت یک بچه ابتدایی بیشتر نبودی." میدونی چی جوابمو داد? گفت "من یک چیزی رو خوب میفهمم. این که خاتمی و امثالش به من توهین نمیکنن. وقتی سوال میپرسم خیلی محترمانه وایمیسن و برام دلیل میارن. خوب گفت و گو میکنن و جواب سوالمو میدن. سرم داد نمیزنن و نمیگن همینه و باید قبول کنی." لبخند زدم فقط. راست میگفت... این جواب حوریه و امثال حوریه هم که رای نمیتونستن بدن، بود. اونا از امثال محمد خاتمی ها بداخلاقی ندیدن اما از احمد خاتمی ها تا دلت بخواد... تا جایی که سر همین انتخابات اخیر محمد و دوستاشو مجبور به قهر از مسجد کردن...

مریم، همین من دهه شصتی وقتی از دوستای خودم سر انتخابات بداخلاقی میدیدم واقعا اذیت میشم. از یک نسل هفتادی که دوست هم باهاشون نیستن دیگه چه توقعی میره?!
راست میگی، بداخلاقی خیلی بده...
پاسخ:
فاطمه وقتی سید محمد خاتمی برای دفعه اول کاندید ریاست جمهوری شد من دوازده سالم بود هیچ درکی از سیاست نداشتم و خاتمی رو هم نمیشناختم اما یادمه دست بابام رو گرفتم بردم تو مسجد گفتم بابا به این رای بده! واقعا روی گشاده و اخلاق خوب خیلی در جذب آدمها مؤثره. تا وقتی ما نتونیم آدمها رو جذب کنیم نمیتونیم باهاشون حرف بزنیم. یعنی میشنون اما گوش نمیدن چی میگی!

این پست دیشب نیلو خیلی خوب بود. نوجوون ها و جوان ها نیاز دارن که بهشون احترام گذاشته بشه شخصیتشون مهم شمرده بشه و نظرشون شنیده بشه. باید ما این نسل جدید رو جدی بگیریم. همونطور که حاتمی کیا به قول نیلو فهمید ما رو باید جدی بگیره.
۰۸ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۵۸ دانشجوی کلاس اول دبستان
سلام

خیلی پیشتر (فردای انتخابات ) یزد راجب موضوع رای نیاوردن کاندید مورد نظر جبهه اصول گرایان صحبت کردیم نکته ی جالب آن این بود که نماینده مورد نظر ما (که در این دوره رو به اتمام مجلس نماینده هستند) حدود 15 درصد بیشتر از دور قبل رای آوردند اما نماینده اصلاح طلبان به مجلس رفت!!!!
می دونید چرا؟ دلیلش همان هست که فرمودید ، ما در این دوره تنها کاری که کردیم این بود که بین خودمان متحد شدیم و دیگران و قشر خاکستری را فراموش کردیم ...
قشری که نیاز به احترام ظاهری دارد قشری که نیاز به دیده شدن دارد قشری که ...

با نظر خانم "فاطمه نظریان" کاملا موافقم 

"باشد تا رستگار شویم" 
پاسخ:
سلام

بله ما قشر خنثی و خاکستری جامعه رو رها کردیم. تا میبینم یکی چهار تا تار موش بیرونه یا یقه پیرهنش بازه از دایره معنایی خودمون خارجشون میکنیم.
همونطور که برای خانم نظریان نوشتم هرکسی نیاز به احترام داره حداقل احترام هم همین احترام ظاهریه. منم باورم نمیشه کسی که احترام ظاهری من رو حفظ نمیکنه میتونه در واقع هم احترامم رو حفظ کنه و حافظ حریمم باشه.


+بابت بازنشر مطالب استفاضه در کانال "انقلابیست" ممنونم و بابت معذوریتی که دارم عذر میخوام.
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام مریم جان
عیدتون مبارک
چقدر قالب وبلاگ قشنگه
مریم جان ان شاء الله اواخر فروردین عازم کربلا هستم. ******** ***** **** **** ****** ******* ** *** ****** **** **** **** ** **** *** ***** ** *****
پاسخ:
سلام آزاده جان
عید شمام مبارک
خیلی ممنون. اون دعایی که اون بالا نوشتم دعای حضرت موسی است که از خدا میخواد در هرچیزی که فقیره غنیش کنه.

دلم نیومد کامنتی که حرف از کربلا زده میشه رو حذف کنم با اجازه ات طبق خواسته خودت فقط همون خط اخر رو پاک کردم.

والا سوالی که پرسیدی رو باید از سادات بپرسم. خودم اسم خیابونهای کربلا رو بلد نیستم میپرسم ازش بهتون میگم.

+واقعا چی بهتر از این که یکی که من هرکز ندیدمش بیاد اینجا و بگه داره میره کربلا.ممنونم ازت
برای ما خیلی دعا کنین. هوای کربلا داریم.
سلام
منم راهنمایی بودم که خاتمی رییس جمهور شد. یادمه اون موقع مادر و پدرم میگفتن این مثل بنی صدره. ما میگفتیم نه بابا میخواد جوونا رو جذب کنه، میخواد کسی رو دفع نکنه، خوب برخورد کنه و اینا...
 شاید اگر ما هم بنی صدر رو دیده بودیم همین حرفی رو میزدیم که پدر و مادرمون گفتند. اما... وقتی که ما ندیدیم و تجربه نکردیم نمیتونیم بفهمیم چه مولفه های نادرستی در او بوده که در خاتمی هم دیده شده. پس نتیجه اینه که پدر مادرها باید "معیار" بدن به بچه ها. معیار! معیاری که بچه ی دوازده ساله سیزده ساله بفهمدش. 
اگر معیار رو دادی، بعد میتونی به بچه بگی : ببین اون کسی که خوش تیپ و خوش زبونه، اما با خوش زبونی سرگرمت میکنه و تو رو از واقعیت دور میکنه؛ هیچ وقت به پای اون کسی نمیرسه که کمتر خوش زبونه خوش تیپ هم نیست؛،اما معیاری به دست تو میده که با همین عقل دوازده ساله ات بتونی آدم ها رو بشناسی. شناختن مهمه.

پاسخ:
سلام
بله شناخت هم مهمه اما پدر مادرها الزاما معیارهای درستی ارائه نمیدن.
 البته بحث سر خوش تیپی و خوش زبونی نیست. مساله سر اخلاق معاشرت و احترام به دیگر اقشار جامعه با هر فکر و عقیده، به خصوص جوانان و نوجوانانه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی