استفاضه

سلام :)

استفاضه

سلام :)

استفاضه یعنی طلب خیر کردن، یعنی عطا خواستن
و دنیا محل استفاضه است نه استفاده (حتی دنیای مجازی)


* اَللَّهُمَّ اخْتِمْ لَنا بِالَّتى هِىَ اَحْمَدُ عاقِبَةً *


میخواهم باز هم تلاش کنم جوری بنویسم که نوشته هایم حالم را (و حالتان را ) خوب کند :))

*******************************


نوشتن زیستن دوباره ی لحظات زندگی است.
لحظه نوشتن لحظه عمیقتر زیستن لحظه لحظه های زندگی است.

فقط همین!

يكشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۲۱ ق.ظ

دلم میخواست تمام این کارهای به ظاهر فرهنگی را رها کنم و بروم بنشینم مثل امروز صبح، در بانکی بیمارستانی جایی و فقط و فقط منتظر بمانم پیرزنی پیدا شود و بگوید: «مادر این فرم رو برام پر میکنی»؟ و من با کمال میل و با لبخند و با قندِ در دل آب شده کارش را راه بیاندازم و کمکش کنم و بعد چشمان غبارگرفته مهربانش را از لابه لای چروک های صورتش پیدا کنم و منت دعای زیر لبش را به جان بخرم و ... و او برود و من دوباره بنشینم منتظر مشتری بعدی!

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۰۹
مریم ثالث

نظرات  (۱۴)

۰۹ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۲۹ آبجی خانوم
اوهوم
حتی توی دفتر پست روستایی یک کوره دهات
پاسخ:
اِی گفتی


چقدر دلم میخواست برای این پست اخرت حرف بزنم.. نشد
۰۹ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۳۱ خانم الفــــ
نبینم دیگه اینجا کسی ،بابت کارهایی که میکنه هی غر بزنه سر اقا و امام زمان ها! با شما هم هستم ابجی خانم 

:دی
پاسخ:
yes sir
:))
۰۹ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۳۸ آبجی خانوم
بانو الف جانم
غر نزدیما
حس بی فایدگی زده به دلم بدجور
نمیتونم مشکل از ماست مشکل از بدتعریف شدنه مشکل بی برنامگی بالایی هاست
خلاصه حس مفید بودن یخ
پاسخ:
اره اینکه ادم کار بکنه و ببینه کارش نتیجه نمیده حس بی فایدگی پیدا میکنه اینقدر که دلش میخواد بشه عصای یه پیرزن حتی!
۰۹ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۴۳ خانم الفــــ
:) مزاح بود بانو
۰۹ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۵۹ آبجی خانوم
هلاک مزاح هاتونم هستیم بانو :)
چه عالی
پاسخ:
مخلصیم :)
ان شاءالله این خدمت هاتون و این کار فرهنگی تون خیر و برکتش به همون مادر هم میرسه.. آدم کارهای بزرگ که میکنه نتیجه های بزرگ هم می بینه و به جای خدمت به یک مادر به صدها هزار مادر خدمت می کنید! :)
یک ویژگی کارهای دیربازده و طولانی همینه که گاهی آدم رو دلسر میکنه..
پاسخ:
یه روز بعد از چند ساعت کاری طولانی و خسته کننده وقتی از کار پیروزمندانه فارغ شدم شروع کردم برای رفیقی تعریف کردن که بیا ببین چه کردم و اخرسر تونستم بنویسمش و درستش کردم و ... تو همین تعریف از خودها بودم که یهو دوستم گفت امام زمان ازت قبول کنه...
بله درست میگین. علاوه بر اون. ما اگر هر لحظه یادمون باشه داریم چیکار میکنیم و برای اونی که باید کار کنیم نه برای خودمون دلسرد نمیشیم
سلام!
از ابزار بودن بدم میاد، نه اینکه دلم نخواد خدا وسیله خیر رسانی قرارم بده، اما اینکه تمام عمر، ابزار باشم، نمی تونم تحمل کنم...
عنصر خلاقیت همیشه هست... و سرکوب نشدنی است. :)

جهت ریا...
یکبار از آن وقت هایی که فقط نیم ساعت وقت داشتم که تا بروم زیارت وبرگردم.
با عجله پل آهنچی (قم) پیاده شدم. سر ظهر بود، داشتم با سرعت می رفتم داخل، که خادم دم در ازم پرسید که فرصت دارم که خانمی رو با ویلچر ببرم داخل حرم؟!
اول عذرخواهی کردم و سرم را انداختم پایین و رفتم...
بعد یکهو یک چیزی تو فکرم نهیب زد: از کجا معلوم وقتی دست کمک یک زائر رو رد کردی، حضرت نگاهت می کنه؟!
برگشتم، الحمدلله فرصت جبران باقی بود و هنوز کس دیگری آن خانم رو نبرده بود.
بساط داشت، گفت با کارت ملی خودت، ویلچر بگیر، برو خانم رو بذار تو حرم، ویلچر رو بیار و کارت رو پس بگیر... :|
فکر می کنم از نیم ساعت فرصتی که داشتم، تقریبا 20، 25 دقیقه اش رفت...
الحمدلله که خدا وسیله خیر قرارم داد... شکر
پاسخ:
سلام

نمیدونم منظورت از ابزار شدن چیه اما گاهی وسیله میتونه خود هدف باشه


حرم ... حتی نیم ساعت
اللهم ارزقنا



۰۹ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۱۹ خانم الفــــ
ارادت داریم ابجی خانم.

ان شاالله خود خانم فاطمه زهرا، جایی که خسته میشید یا نگران بازدهی کار هستید، بغلتون کنن و در گوشتون زمزمه کنن که ازتون راضی هستن...:-) هم شما هم صاحب پست:-)
پاسخ:


انشالله :)
۰۹ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۲۴ فاطمه فاطمی
آدم، خوبی اینجور کمک کردن ها را می بیند، مطمئن است که کاری که انجام داده درست ترین و بهترین کار بوده. ولی در مورد کارفرهنگی من مدام دارم با خودم کلنجار می روم که آیا این بهترین کار بود؟! تاثیر داشت؟! هدر دادن بودجه نبود؟! و خلاصه اینقدر فکرها را می کنم که فقط خستگی اش می ماند روی دوشم، قندِ در دل آب شده ای در کار ننیست...
پاسخ:
وای امان از فکر این بودجه ها و بیت المالها
اینقدر حالم رو بد میگنه که من رو به مرز استعفا میرسونه
خدا قبول کند!
پاسخ:
ممنون
۱۲ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۱۹ دانشجوی کلاس اول دبستان
سلام

و من بنشینم منتظر "فرصت" بعدی ...


"باشد تا رستگار شویم"
پاسخ:
سلام
بله
"فرصت"...

سلام

 

اینکه بعضی نوشته ها برگشتن یعنی شما رمز اینجا رو پیدا کردید؟!

دیگه هیشکی اینجا رو نمیخونه؟!

نه؟! 

:(

 

انگار منم که جدی پیگیرم فقط :/

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی