استفاضه

سلام :)

استفاضه

سلام :)

استفاضه یعنی طلب خیر کردن، یعنی عطا خواستن
و دنیا محل استفاضه است نه استفاده (حتی دنیای مجازی)


* اَللَّهُمَّ اخْتِمْ لَنا بِالَّتى هِىَ اَحْمَدُ عاقِبَةً *


میخواهم باز هم تلاش کنم جوری بنویسم که نوشته هایم حالم را (و حالتان را ) خوب کند :))

*******************************


نوشتن زیستن دوباره ی لحظات زندگی است.
لحظه نوشتن لحظه عمیقتر زیستن لحظه لحظه های زندگی است.

الفرار و الفرار و الفرار

جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۲۷ ق.ظ

من هرگز او را ندیده‌ام. سالها پیش هم‌اتاقی حج تمتع مادرم بوده و مادرم هم دیگر او را ندیده است. زنی چهل و پنج ساله است که دو پسر نوجوان ده و شانزده ساله دارد، شوهرش رهایش کرده و رفته و او با خانواده پدریش اطراف تهران زندگی می‌کنند. ارتباطات او و مادرم تا قبل از تلگرام‌دار شدن من محدود می‌شد به پیامکی که از او دریافت می‌کردم و من را حواله می‌داد به رساندن سلام و بوسیدن روی مادرم از سوی او. و خیلی کمتر از آن گپ و گفتهای تلفنی. حالا چند صباحی است که به ناچار به تلگرام پیوسته‌ام و او من را سهل الوصول یافته است!

اما من از آدمهایی که مدام قربان صدقه‌ آدم می‌روند و تا کسی را می‌بینند مدام آه و ناله می‌کنند بدم می‌آید و او مصداق بارز چنین آدمی است. حالم به هم می‌خورد وقتی از نداریش حرف می‌زند و بلافاصله عکس‌های آرایش شده‌ی آتلیه رفته‌اش را برایم می‌فرستد! و بدتر از آن حالم به هم می‌خورد از عکسهای مزخرفی که می‌فرستد! عکس‌های مثبت هجده سالی که فقط به حرمت دوستی‌اش با مادرم به جمله ساده‌ی «لطفا دیگر از این عکس‌ها برای من نفرستید» ختم شدند و بی اعتنایی و دیر جواب دادن و نه چیز دیگری!
 هر بار که online می‌شدم شروع می‌کرد به حرفهای بی خودی و قربان صدقه رفتن و آه و ناله کردن از بی‌کسی و باز لجبازی در فرستادن عکس‌های مزخرف آنهم لابه‌لای عکس‌های مذهبی و سلام وصلوات‌ها! و اینطور بود از آن به بعد شدم last seen recently.

و این دقیقاً همان کاری است که شوهرش کرده است. راستش را بخواهید من هم جای او بودم فرار می‌کردم از دست این زن!
  مطمئن هستم مردها هم حالشان به هم می‌‌خورد از دست زنهایی که زیاد حرف بزنند و مدام قربان صدقه یشان بروند و آه و ناله کنند.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۱۳
مریم ثالث

نظرات  (۱۰)

سلام مریم جان!

مدتیه سعی می کنم به پند "مرنج و مرنجان" عمل کنم، خصوصا بخش اولش. نه این که منکر وجود رفتارها و اخلاق های بد بشم، اما همه ی تلاشم رو می کنم که متوجه باشم که اکثرا مشابه همون عیوب رو خودم دارم در حالی که افراد دیگه احتمالا حسن های زیادی دارند که من ندارم....
این کار دلخوری و کینه رو خیلی تو دل آدم کم می کنه ولی،
مشکل در مواردیه که عقیده یا رویه ی غلط و نگاه اشتباه رو در فردی می بینی(مثل همین موردی که نوشتی) و درد دل هاش رو هم می شنوی و دقیقا هم می بینی که چه رابطه روشنی بین این احلاق ها و اون مشکلات هست، اما نمی تونی به طرف مقابلت کمکی کنی... چون نمی شه جوری طرف رو از قضیه آگاه کرد که بپذیره و بخواد که تغییر کنه :(


پاسخ:
سلام زهرا جان
زیارتت قبول :)

من ازشون کینه نگرفتم اما واقعا تحمل چنین آدمی برام سخته و تقریبا در تمام زندگیم تعداد این آدمها به تعداد انگشتهای یک دستم هم نرسیده. من هم به پند «مرنج و مرنجان» خیلی اعتقاد دارم و خیلی کم چنین مواردی برام پیش میاد.
من واقعا صبوری کردم تا بهشون بفهمونم کارشون درست نیست و دارن اشتباه میکنن اما اگر بیشتر پیش میرفتم حتما صبرم تموم میشد و ممکن بود چیزی بگم که بدتر بشه. راستش اگر پنج سال پیش بود یا اگر با مادرم اشنا نبودن مطمئنن اینقدر وقت نمیذاشتم و با یک بلاک ساده خودم رو راحت میکردم. اما گاهی فکرمیکنم اینقدر اطرافیانم و دوستانم حتی خوانندگان وبلاگم و وبلاگهایی که میخونم خوب هستن که لازمه با ادمهایی از نوع دیگه رابطه داشته باشم تا بفهمم زیر پوست شهر چه خبره :(
۱۳ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۱۲ دانشجوی کلاس اول دبستان
سلام

اینطور که شما فرمودید

شبکه های اجتماعی شما را از ایشان دور کرد!!!
پاسخ:
سلام

بله همینطوره

شبکه های اجتماعی اون بعدی از آدمها رو نشون میده که ادمها الزاما در برخوردهای واقعی از خودشون بروز نمیدن و اینطور میشه که معمولا شخصیتهای واقعی برایم دوست داشتنی تر از ورژن مجازیشون هستن. البته استثنائاتی هم داره.
۱۳ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۴۱ کمی خلوت گزیده!
از کجا میدونی شرایط به این سمت نکشوندش؟
مریم جان بی شوهری، بعد از یک دوره ی باشوهری، پدر زن ها رو درمیاره!
طرف تا یک جایی نیاز جنسیش رو تحمل میکنه، از یه جایی به بعد قاطی میکنه!البته هر کسی به نحوی.
بنظرم اینقدر راحت نباید قضاوت کنی که شوهرش بهمین دلیل رفته!
پاسخ:
وای عجب جمله ای گفتی «بی شوهری، بعد از یک دوره ی باشوهری، پدر زن ها رو درمیاره!»
الان من میتونم تا صبح با همین جمله روضه بخونم :(

این عذر بدتر از گناهه. چرا باید ادمها اینقدر این موضوع براشون مهم باشه؟ هم مرد و هم زن فرقی نداره.
من زنهایی رو میشناسم که شوهرانشون جانباز ناتوان جنسی هستن و سالها زندگی کردن و اینطور قاطی که نکردن هیچ توانشون رو هم گذاشتن روی امور دیگه و کلی پیشرفت کردن و خدایی تر شدن.
«ولیستعفف الذین لا یجدون نکاحا حتی یغنیهم الله من فضله»

راستش من ابا دارم از صحبت کردن درخصوص این موارد در وبلاگ
اما من نگفتم یا نمیخواستم بگم دلیل رفتن شوهرش این بوده . گفتم یا میخواستم بگم اگر رفتارش با شوهرش همین بوده اون مرد حق داشته بذاره بره(البته مسلمه که منظورم این نیست که مرده واقعا حق داشته و مطمئنا اون هم حق نداشته زن و بچه هاش رو ول کنه بلاتکلیف و بره)

و اصلا هم رفتن شوهر ایشون حاشیه پست بود. داشتم از حس بدی میکفتم که از ادمهای همیشه نالان میگیرم از ادمهایی که کرامت نفس ندارن و خودشون رو مدام خرد میکنن و الکی قربان صدقه کسی میرن که حتی یکبار هم ندیدنش و بدون اینکه کسی رو بشناسن عکسهای مزخرف رو براش میفرستن و...



پینوشت: دوست عزیزی که کامنت خصوصی گذاشتین.گر عمومی میذاشتین میشد بیشتر درباره شرایط ادمها و تبعاتش و نقش انسان و اراده و اختیارش حرف بزنیم تو همین کامنتها یه توضیحاتی دادم اما بعضی از صحبتهاتون رو قبول دارم. که فکر کنم بهتره بگذریم.
علی ای حال پستهای من به جز اونهایی که سعی میکنم شادی هام رو باهاتون تقسیم کنم یعنی اینهایی که از این جنسه تذکرهایی به خودم هستن که یادم باشه چطور نباشم اصلا قضد توهین به کسی یا گروهی رو ندارم. ممنون که نظرتون رو گفتین :)

سلام

درسته که شبکه های اجتماعی تاحدی نشون دهنده ی بعد دیگری از آدمهایند، ولی فقط این نیست...رفتار آدمها تو این شبکه ها تا حدی هم بستگی داره به تصوراتشون از این محیط ها.

ممکنه تصور فردی این باشه که اینم یه جور بازیه! یه سری پیام هست که همه برای هم میفرستن. دیگران برای من و منم برای دیگران! مثل پیامک های تکراری مناسبتی که همه برای هم میفرستن، همه هم میدونن تکراریه! فقط این یه جور بازیه که همه انجامش میدن، این رسم اینجاس، مثلا!

  اما برای رعایت تناسب بین محتوا و مخاطب،که شما بحق انتظار دارید، یه نگاه عمیقتری لازمه. نه یه نگاه سطحی مثل یه بازی...

اینو ننوشتم که فرستادن چنان پیامهایی رو توجیه کنم. فقط گفتم این نگاه هم هست، نگاههای دیگری هم میتونه باشه... مثل اینکه اون خانم نمیدونه رفتارش اونو در نظر دیگران چطوری جلوه گر میکنه.


 من اگه بخوام روی چیزی اسم "عذر بدتر از گناه" بذارم، رفتار مردی رو به این اسم می نامم که بخاطر محبت زیادی زنش، او و بچه هاش رو رها کرده باشه...اگه واقعا دلیلش این باشه...!! 
و محتمل تر میبینم که محبت زیادی زن، معلول بی توجهی شوهرش باشه، و نه علت اون! یعنی برعکس فرمایش شما!
پاسخ:
سلام

ممنونم از نظرتون. خیلی خوشحال شدم که نظرتون عکس نظر بنده است :))
راستش این نشون میده من میتونم حمل بر احسنم رو قویتر از اینی که هست بکنم!

اما در مورد صحبتی که فرمودین. به نظرم اینکه یه خانم 45 ساله اینطوری فکر کنه خیلی بده. من قبول دارم ادم سختگیری هستم اما کلا از این بازی ها کلا خوشم نمیاد و تقریبا هیچوقت قاطی این بازی ها نمیشم.
من اول فکرمیکردم ایشون سوادشون خیلی کمه اما وقتی فهمیدم لیسانس حقوق دارن دیدم اصلا رفتارشون موجه نیست به نظرم لازم بود باهاشون برخورد کنم تا متوجه اشتباهشون بشن. چه بسا که به نظرم شدن و الان تقریبا یه هفته است خبری نیست ازشون. البته گوش شیطون کر :))

درمورد رفتار شوهرشون هم تو کامنتهای قبل نوشتم. بله رفتار اون اصلا موجه نیست و من درمقام دفاع از اون برنیومدم. فقط خواستم بگم چنین رفتارهایی میتونه چقدر ادم رو فراری کنه. درضمن محبت هم زیادیش خوب نیست خب!
۱۵ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۲۷ کمی خلوت گزیده!
مریم جان، من قصدم این نیست که دفاع کنم از اون خانم.
میگم هرکسی یه توانی داره.بعضی زن ها میتونن تحمل کنن این شرایط سخت رو، بعضی ها نمیتونن و دچار مشکلات روحی می شن.
این که شما میگی چرا باید اینقدر مهم باشه هم شعاری بیش نیست، چون این حس در همه وجود داره و خدا قرارش داده و مهم بودنش برمیگرده به روحیات و طبع آدم ها.
خلاصه اینکه این مساله چیزی نیست که کسی از بیرون گود بتونه درموردش نظر بده.
۱۵ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۵۴ کمی خلوت گزیده!
البته این حرف هایی که زدم به این معنی نیست که من خودم از چنین آدم هایی خوشم میاد.شاید نسبت به تو هم بیشتر بدم بیاد حتی! اما حرفم اینه که ممکنه این زن بخاطر شرایطی که داشته دچار مشکلات روحی شده!
لطفا برای چند دقیقه فیلسوف نباش خواهر! :))
پاسخ:
ببخشید دیر جواب میدم
میرم سرکار و نمیرسم زود وبلاگ رو چک کنم

ممنون از توضیحات صادقانه ای که در کامنتهای عمومی و خصوصی دادین.
 من کاری به اینکه چرا این خانم اینطوری شدن نداشتم . ایشون ممکنه همینطور که شما میکین به خاطر این شرایط دچار مشکل شده باشن امابه این معنا نیست که کارشون درسته و باید بهشون حق بدیم.
نیازی که خدا قرار میده خودش هم راه کنترلش رو نشون میده.البته خب هرچی کنترل سخت تر باشه اجر بیشتر و فضل بیشتر
کاش فرصت بشه جای دیگری صحبت کنیم
من ترجیح میدم بحث رو اینجا ادامه ندم.
۱۵ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۲۳ کمی خلوت گزیده!
منم گفتم قصد دفاع از رفتار ایشون بما هو رفتار ایشون رو ندارم.
صرفا خواستم بگم یه شرایط بد میتونه یه آدم که زمینه اش رو داره به این وضع بکشونه و نباید سرزنش کرد.
خدا هم موقع قضاوت به رفتار صرف توجه نمیکنه و به علل قابلی هم توجه داره. اینه که عادله.
پاسخ:
اینطوری هیچ کس مسئول کاری که انجام میده نیست. ما در مقام سرزنش نیستیم درست اما اگر وضعیت هرکس رو به علل قابلی اون برگردونید هیچ مجازاتی معنا نداره.
سلام
مریم خانم،

در جواب آخرین کامنت نوشتید:" ...هیچ مجازاتی معنا نداره."

به نظرتون، شما اون خانم رو "مجازات" کردید؟
اصلا کی حق داره آدمها رو مجازات کنه؟

اصلا بگذارید حرف خودم رو بزنم...

من فقط در مورد قسمت آخر کامنتم ، یعنی مساله ی شوهر، نظرم برعکس شما بود. نه درباره ی کلیت قضیه. به نظرم رها کردن خانواده ای که به یک مرد تکیه دارن، خیلی خیلی گناه بزرگیه! بزرگتر از اون که محبت افراطی یا حتی وابستگی خانم بتونه عذر موجهی براش باشه! محبت زن گرم کننده ی زندگیه، چه بسا اگر پاسخ مناسبی دریافت کنه و شوهرش براش تکیه گاه مناسبی باشه ، این وابستگی تعدیل بشه... اما از هم پاشیدن خانواده، پاک کردن صورت مساله است!

اما درباره ی برخوردتون با اون خانم، صحبت من از جهت حمل بر احسن نبود. من با رفتار شما موافق هستم.

ببینید، گاهی آدمها در لبه ی محیط های فرهنگی اجتماعی با هم برخورد میکنند.
یعنی ارتباط شما با اون خانم، فقط با شخص خودش نیست. بلکه ارتباط با محیطی(یا یکی از محیط هایی)ست که این خانم در اون قرار داره.
 در اون محیط بخصوص اجتماعی یا فرهنگی و ...، چنین رفتارهایی ناپسند نیست و موجب طرد شدن نمیشه.
ربط مستقیمی به تحصیلات نداره. اصلا هم معنیش این نیست که تمام زندگی اون فرد رو در بر میگیره. چون هرکسی در محیط های مختلف اجتماعی و فردی قرار داره و در هر کدام ، نقشهای دیگری داره.

یکی از چیزهایی که میشه درباره ی رفتارهای این چنینی افراد حدس زد؛ اینه که:
 
مثلا نتونسته تشخیص بده که شما در محدوده ی اون محیطی که او میشناسه و چنین رفتارهایی درش مجازند ، قرار ندارید.
یا اینکه: نتونسته بین محیط های مختلف فردی یا اجتماعی، مجازی یا حقیقی، که درشون حضور داره و بین نقشهای مختلف خودش در این محیط ها، مرزبندی روشن و واضحی داشته باشه.

یا اینکه: اصلا این محیط مجازی فلان ، برای اون فرد جایگاه تعریف شده و معینی پیدا نکرده. چون تازه وارده. بنابراین اولین مجموعه یا گروهی که فرد واردش میشه، به تصور او از کل فضای مجازی و کاربردهاش، شکل میده. و وای بحالی که این اولین محیط، خوب نباشه.

این سه تا حالتی بود که من تونستم تصور کنم که "توضیح دهنده" ی شرایط اون فرد باشن، توضیح دهنده و نه "توجیه کننده"!! ممکنه حالتهای دیگری هم باشه...

اما با این نگاه، برخورد شما با ایشون ابدا معنای خصمانه و حتی غیردوستانه ای پیدا نمیکنه. شما با تذکر دادن به ایشون و با کمرنگ کردن رابطه و بعد با قطع اون، به اون فرد کمک کردید که به مرزهای خودش و محیطش دقت کنه. اگر متوجه شد که چه بهتر. شما با تذکرتون بهش فرصت بازنگری و اصلاح رفتار داده اید.
اگر هم متوجه نشد، لااقل مرزهای خودتون رو مشخص کردید و میتونه بفهمه که در این مورد جدی هستید.
من فکر میکنم اینطوری نگاه کردن به قضیه، باعث میشه شما و هر تذکر دهنده ی دیگری، احساس خوبی نسبت به خودش و تذکر دادنش داشته باشه.
 و مطمئنم این احساس خوب، در فرد تذکرگیرنده هم تاثیر خوب میگذاره، و حتی اثرگذاری تذکر رو بهبود میده.

+اینکه اجازه ندادید صبرتون تموم بشه، به نظرم خیلی نکته خوب و مهمیه.

ببخشید طولانی شد.

پاسخ:
سلام خانم آیینه
خیلی ممنون از توضیحات خوبی که دادین بله من معمولا خیلی صریح  و قاطع مرزهام رو برای دیگران واضح میکنم و خداروشکر این خانوم خیلی رفتارشون بهتر شده و نه تنها عکس بی ربط نمیفرستن حتی کمتر از قبل قربان صدقه الگی من میرن و آه و ناله میکننو فکر کنم متوجه شدن من خوشم نمیاد.

فقط در مورد مجازات: اونجا بحث بر سر همون «توضیح دادن« یا «توجیه کردن» ماجرا بود من به دوستمون گفتم اگر همه چیز به شرابط محیطی و علل قابلی برگرده هیچکس رو نمیشه برای اشتباهی که مرتکب شده گناهکار دونست و مجازات کرد چون خودش تقصیری نداشته! فقط خواستم یاداوری کنم ادمها مختار هستن. و اصلا قصد مجازات کسی رو نداشتم. من اصلا چیکاره ام که کسی رو مجازات کنم؟!
۱۷ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۲۷ کمی خلوت گزیده!
نه فدات شم، صفر و یکی ندیدم، تو هم صفر و یکی نبین.
اینها هم موثره، اما همه اش این نیست.
در مقام قضاوت هم همینه، اینها موثرند اما تمام قضیه رو تشکیل نمیدن.
پاسخ:
خدا نکنه!

خب اینطوری باشه من موافقم با صحبت شما.
۱۸ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۳۴ کمی خلوت گزیده!
خب خدا رو شکر ما بله رو از شما گرفتیم! ;-)
پاسخ:
بعله! :D

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی